خلاصه کتاب فار شهر گمشده
بابی پندراگون 14 ساله مانند پسرهای دیگر همسالش نیست. دایی بابی مسافر است و چنانکه بابی آموخته معنای آن این است که دایی پرس در طی سفرهایی که میرود، هر جا با مشکل وسیع و دامنهداری برخورد کند، مسئولیت حل آن را بر عهده دارد. مأموریتش نجات کهکشانها از هرگونه شر و پلیدی است. اکنون او بابی را نیز همراه با خود ب این سفرها میبرد. بابی هنوز از اولین تجربه پرماجرایش در دندران برنگشته خود را در قلمرو کلرال مییابد. در کره پهناوری که سراسر آن را آب فراگرفته است. کلرال در آستانه فاجعهای در ابعاد وسیع قرار دارد. دوستان بابی بامطالعه روزنگاشتهایی که او برایشان میفرستد فهمیدهاند که شهروندان درمانده شهرهای شناوری که در معرض خطرند، در آستانه جنگ با یکدیگرند. اکنون بابی ستاره تیم بسکتبال مدرسه که بهطورکلی پسر خوب و شایستهای است آیا میتواند به این مردم کمک کند که از شر مهاجمان رهایی یابند، و آیا میتوانند سرزمین افسانهای گمشده فار را بیابد که احتمالاً تنها راه نجات کلرال در آن نهفته است