قمارباز با خارج شدن شخصیت اصلی رمان از قمارخانه آغاز میشود. آلکسی ایوانویچ معلم فرزندان یک خانواده روس است که به خاطر ولخرجی و از دست دادن ثروتشان مجبور به مهاجرت میشوند. او دلباختهی خواهر خانم خانه، «پولینا» میشود که زنی هوس باز است. از آنجایی که آلکسی معتقد است در قماربازی شانس دارد و بخت با او یار است، با گرفتن پولی از «پولینا» روانهی قمارخانه میشود. او در ابتدا برنده میشود و مشتاقانه به بازی ادامه میدهد و در دام گردونهی بیانتهای قمار میافتد که قاطعیتی در آن وجود ندارد و براساس مهرههایی است که بدون هیچ منطقی پای میز بازی چیده شدهاند… داستان قمارباز تاثیر گرفته از دورانی است که داستایفسکی در آلمان بر اثر قماربازی درمانده و بیپول شده بود. به همین دلیل، نوعی خودزندگینامه از داستایِفسکی به حساب میآید. او با نگاهی دقیق و موشکافانه به دردسرهای افرادی که قمار میکنند، میپردازد و حس آنها را پای میز قمار به هنگام برد و باخت به تصویر میکشد. تصویری که نشان دهندهی مشکلات این قشر است. «نیچه» فیلسوف آلمانی دربارهی توانایی داستایِفسکی در تجزیه و تحلیل ریشههای فکری گفته است:«آنچه دربارهی روانشناسی آموخته، نتیجهی مطالعهی آثار این نویسندهی بینظیر روس است.»