تپههای آن سوی دره ایبرو دراز و سفید بود. در این سو نه سایهای بود و نه درختی؛ و ایستگاه، میان دو ردیف خط آهن، زیر آفتاب قرار داشت. در یک سوی ایستگاه سایه گرم ساختمان افتاده بود و از در باز نوشگاه پردهای از مهرههای خیزران به نخ کشیده آویخته بود تا جلو ورود پشهها را بگیرد. مرد آمریکایی و دختر همراهش پشت میزی، بیرون ساختمان، در سایه نشسته بودند. هوا بسیار داغ بود و چهل دقیقه دیگر قطار سریع السیر از مقصد بارسلون میرسید. در این محل تلاقی دو خط، دو دقیقهای توقف میکرد و به سوی مادرید راه میافتاد