«بی اسمیث» از غار عذابی که در آن گیر افتاده بود نجات پیدا کرده است. ولی نجات دهندهی او کسی نیست جز دلقک روانی قاتل آقای دولینگ. او اصرار دارد تا از «بی» خواستگاری کند و او عروسش شود. او حال «بی» را به هم میزند ولی «بی» این را یک فرصت میداند. آیا بی میتواند با یک هیولا ازدواج کند تا بتواند دنیا را نجات دهد؟