در یکی از شهرهای لندن اتفاق میافتد که نام طرفِ شب را بر روی آن نهادند، قلبِ سیاهی که در میانهی لندن است. روایت اول شخص کتاب به نوعی است که گویی جان تیلر، شخصیت اول کتاب، که یک کارگاه خصوصی است و به کمک هدیهای که از طرف شب دارد، میتواند هر چیزی را پیدا کند، در حال تعریف خاطرات گذشتهی خود است.