خلاصه کتاب آرمانشهر کلاغ
در «آرمانشهر کلاغ» از مجموعِ هشت کتابِ قبلي مرگِ بيشتري هست. همهي اتفاقات در هشت قلمروي قبلي، تنها مقدمهاي بوده بر رويدادهاي اصلي. در «آرمانشهر کلاغ» تمام هالا به خطر افتاده؛ اما يک نفر در اين ميان غايب است: بابي پندراگن. بابي در ايبارا گير افتاده و تصور ميکند سنتدين را هم همراه با خود در آنجا حبس کرده؛ اما نبرد به قلمروِ زادگاهش رسيده: زمين دوم. مارک دايمند و کورتني چتويند براي شکستدادن نيروهاي سنتدين در زمين دستتنها ماندهاند. آنها بايد با رهبرِ فرقهاي قدرتمند مقابله کنند که با افشاي رازي بزرگ به مردمِ زمين خود را محبوب و مشهور کرده: زمينيها تنها نيستند و قلمروهاي ديگري هم وجود دارد. همگرايي ديوارِ ميانِ قلمروها را از ميان برميدارد و چيزي نمانده که آخرين مرحلهي نبردِ سنتدين براي حکمراني بر هالا به پايان برسد. اما بابي هنوز پيدايش نيست