خلاصه کتاب دو صفر هیچدر نایت ساید، هیچگاه زمان کافی وجود ندارد البته این موضوع کمی عجیب است چرا که در نایت ساید هر چیزی قابل خریده. تصمیم گرفتم در خیابانهای نایت ساید قدم بزنم چون هم کارهای زیادی برای انجام دادن داشتم و هم سایهبهسایه در تعقیبم بودند، وقتی متوجه شدم مردم هنگام عبور من از خیابان بیش از حد خود را از سر راهم کنار میکشند کمی تعجب کردم. احتمالاً یا خبر هویت مادرم به همین زودی پخش شده بود، یا این که بالاخره اداره کنندهها موافقتشان را برای شکار و نابودی من اعلام کرده بودند و موضوع هم به گوش مردم رسیده، البته واضح است که هیچکس تمایلی ندارد زمانی که چکش پایین میآید زیاد به من نزدیک باشد.