خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد یا کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند “ویکتور هوگو”

NovelLibrary: A Place for Fantasy

معرفی

خاندان تارگرین (House Targaryen) یکی از خاندان های نجیب زاده از نژاد والریا (Valyrian descent) هستند که توانستند از نابودی والریا (Doom) نجات یابند. آنان سال ها در جزیره دراگون استون (Dragonstone) زندگی می کردند تا این که اگان تارگرین (Aegon Targaryen) و خواهرهایش سوار بر اژدهایانشان هفت پادشاهی را به زیر سلطه خود درآوردند. خاندان تارگرین به مدت سیصد سال به عنوان پادشاهان وستروس حکومت کردند تا این که در زمان شورش غاصب (War of the Usurper) سرنگون شدند. مقر آنان شهر مرکزی بارانداز پادشاه (King’s Landing) و قلعه‌ی جزیره‌ی دراگون استون بود.

صفات ظاهری

عبارت «نژاد اژدها» (blood of the dragon) نشان دهنده آن چیزی است که به عنوان ویژگی ظاهری عمده‌ی تارگرین ها شناخته می شود: موهای طلایی-نقره‌ای و چشمان بنفش رنگ. تارگرین ها از توانایی تحمل گرمای بیشتری نسبت به مردم معمولی برخوردار بودند، اما همه آنان به هیچ وجه نسبت به آتش کاملاً ایمن نبودند. ویژگی مشخص دیگر تارگرین ها که به خاندان مشتق شده از آنان، خاندان بلک فایر (House Blackfyre) نیز به ارث رسیده بود، توانایی دیدن رویاهایی اخطار گونه بود. پیش از نابودی والریا، یکی از بزرگان والریا که اینار تارگرین (Aenar Targaryen) نام داشت، دختر دوشیزه‌ای به نام دینیس (Daenys) داشت که رویاهایش موجب شد تا او دوازده سال پیش از نابودی والریا خانواده‌اش را به دراگون استون نقل مکان کند. رویاهای او در کتابی به نام «نشانه ها و علامت ها» (Signs and Portents) که اکنون از دست رفته، گردآوری شده است. احتمالاً به دلیل ازدواج با محارم، تارگرین ها مستعد دیوانگی بودند. از پادشاه جیهیریس دوم (Jaehaerys II) نقل شده است که هنگام تولد یک نوزاد تارگرین، خدایان سکه می‌اندازند تا تصمیم بگیرند که او بزرگ باشد یا دیوانه.

ویدئویی از خاندان تارگرین

زندگی خاندان تارگرین در کتاب های نغمه یخ و آتش

بازی تاج و تخت

در آن سوی دریای باریک، پسر بازمانده‌ی شاه دیوانه که خود را ویسریس سوم (Viserys III) می نامد، مدعی است که تاج و تخت وستروس حق قانونی اوست. او و خواهرش دنریس که در شهرهای آزاد سرگردانند، از شاهزادگان تاجر بسیاری برای احیای خاندان تارگرین تقاضای کمک می کنند، اما افراد کمی ادعای او را جدی می گیرند و سایرین او را شاه گدا (Beggar King) می نامند.
در سال 298، ویسریس خواهرش را به نامزدی دروگو (Drogo)، یک کال (khal) مقتدر دوتراکی (Dothraki) در می آورد، به این امید که بتواند با استفاده از سواران جنگاور او، هفت پادشاهی را پس بگیرد. ویسریس، فرمانروای سواران (the horselord) را با گستاخی خود خشمگین می سازد، و سرانجام کشته می شود. پس از مرگ کال دروگو، دنریس، رهبری بازماندگان کالاسار (khalasar) از هم پاشیده‌ی او را بر عهده می گیرد، و پس از یک و نیم قرن برای نخستین بار موفق می شود که اژدهایان را از تخم هایشان متولد کند.
در دیوار، استاد ایمون برادر اگان پنجم که نزدیک به یک قرن از عمرش می گذرد، می خواهد جان اسنو (Jon Snow)ی تازه سرباز را که میان وفاداری به خانواده و وظیفه‌ی خود، سرگردان است، از خِرد خویش بهره‌مند سازد.

نزاع شاهان

دنریس از اژدهایانش، دروگون (Drogon)، ویسریون (Viserion)، و ریگال (Rhaegal) و نیز مردمانش مراقبت می کند و آنان را از بیابان سرخ (Red Waste) می گذراند و به شهر بیگانه‌ی کارث (Qarth) می رساند.

یورش شمشیرها

دنریس در طول سفر در شهرهای خلیج برده داران (Slaver’s Bay)، عملیاتی نظامی را برای رهایی بخشی به بردگان این شهرها آغاز می کند. او در این راستا سه شهر آستاپور (Astapor)، یونکای (Yunkai)، و میرین (Meereen) را فتح می کند. اما به نظر می رسد این جنبش آزادی او بیشتر منجر به کشمکش می شود تا این که مشکلی را حل کند، بنابراین او تصمیم می گیرد تا برای مدتی در شهر میرین بماند تا راه و رسم فرمانروایی را بیاموزد.
یکی از افسران او به نام بن پلام (Ben Plumm) ادعا دارد که از دودمان تارگرین هاست.
استاد ایمون جان اسنو را مجبور می کند که فرماندهی کسل بلک (Castle Black) را در هنگام محاصره دیوار توسط وحشی ها برعهده گیرد. متعاقباً جان به عنوان لرد فرمانده نگهبانان شب انتخاب می گردد.

ضیافتی برای کلاغ ها

پس از این که جان اسنو به عنوان لرد فرمانده انتخاب می شود، استاد ایمون را به اولد تاون (Oldtown) می‌فرستد تا جلوی جادوگر سرخ، ملیساندر (Melisandre) را که می‌خواهد او را به خاطر خون پادشاهی‌اش در محضر رلور (R’hllor) قربانی کند، بگیرد. متأسفانه استاد ایمون از این سفر جان سالم به در نمی برد، و مقام استادی نگهبانان شب را بر عهده سمول تارلی (Samwell Tarly) می گذارد.

رقصی با اژدهایان

در حالی که دنریس در تلاش است تا توانایی های رهبری‌اش را تقویت نماید، او می بایست بتواند رایزنی های خوب را از اشتباه تشخیص بدهد و در میان دوراهی های اخلاقی تصمیم بگیرد. اخیراً او یک پیشنهاد ازدواج را از سوی کوئنتین مارتل (Quentyn Martell) رد کرده است، کسی که پدرش در گذشته درصدد بوده است تا با ترتیب دادن ازدواج بین ویسریس و دخترش آریان مارتل (Arianne Martell) با او پیمانی پنهان ببندد. حکمرانی دنریس بر میرین توسط یک اتحاد به رهبری یونکای تهدید می شود. او سوار بر پشت دروگون از چاله دازناک (Daznak’s Pit) می گریزد و در دریای دوتراکی (Dothraki Sea) فرود می آید، و در همین هنگام با کالاسار کال ژاگو (Khal Jhaqo) مواجه می شود. در همین حال، دو اژدهای دیگرش ریگال و ویسریون آزاد می شوند و در میرین خرابی هایی به بار می آورند.
ادعا شده است که اگان پسر ریگار، در غفلت لنیسترها و با کمک واریس (Varys) که نوزاد رعیتی را با او جا به جا کرده، از غارت بارانداز پادشاه (Sack of King’s Landing) نجات یافته است. اگان ادعا شده، در آن سوی دریای باریک به وسیله‌ی دوست ریگار، جان کانینگتون (Jon Connington) پرورش یافته است، و اکنون با حمایت گروه طلایی وارد استورم لندز (Stormlands) شده و خود را اگان ششم (Aegon VI) می نامد.
در آن سوی دیوار، کلاغ سه چشم (three-eyed crow) که در خواب های برن استارک (Bran Stark) بر او ظاهر می شد، به نظر می رسد کسی جز بلاد ریون (Bloodraven) که با جادو زنده نگه داشته شده است، نباشد.

Post Views: 1,279